ساخت وبلاگ
یه همکار مسن دارم که خیلی دوسم داره و حتی میخواست واسه پسرش منو خواستگاری کنه و اینا .از دیروز که اومدم سرکار هربار منو دیده تولدم و تبریک گفته ! :)امروز ازم پرسید همکارات هیچ کار نکردن واست ؟!گفتم نه !گفت چرا آخه !؟؟گفتم رییسمون خوشش نمیاد .گفت ینی که چی !؟ تو اینهمه واسه تولد خودش خوشحالش کردی !گفتم اوووو ! من اگر بخوام اینجوری نگاه کنم که به کی محبت کردم و اون واسم چیکار کرده که دیگه نمیتونم زندگی کنم ! :))یهو با تعجب نگام کرد و گفت عجب روح لطیفی داری تو دختر !!!!خندیدم و گفتم واقعیته دیگه ...توی آسانسور که داشتم میومدم بالا ، توی آینه خودم و نگاه کردم و توی دلم گفتم " یکم انگار بزرگ شدیا بچه سه ساله :*) " ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowbeargirl بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:16

من ال‌ هستم .
آبی دوردست!
کودکِ شیطونِ خونه،
دلبرِ لجبازِ و عاشق
که بین کتاباش
زنده‌ست ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowbeargirl بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:16

هفته ی پیش بود که یادم نیست چند شنبه بود ! فقط یادمه دربی بود .شدیدا هوس کرده بودم که برم بیرون یا با کسی برم و بازی و ببینیم .به (ب)* گفتم و گفت کار داره و دوره و نمیرسه بیاد ...رد دادم -_-زنگ زدم به یکی از اون قدیمیا و گفتم بیا و طرف هم خیلی رک برگشت گفت نمیاد چون باید به دوست دخترش و بگه و منم دنبال شر نمیگشتم ! گقتم لازم نکرده بگی . نمیخواد بیای ...البته بهم بر هم خورد ... چرا ؟ چون فکر میکردم میاد !!! ( چرا جدا فکر میکردم میاد ! چرا؟چرا؟ )دیگه تا عصرش داشتم رد میدادم ... سریع تو نت سرچ کردم کلینیک مشاوره .اولین سایتی که اومد و کلیک کردم و گفتم اولین وقتتون کی میشه !؟گفت همین امشب ساعت 8 دارم ! میاین ؟گفتم آره - حتما !و رفتم ...دکترم خوش اخلاق بود . شاید بعدا ازش اجازه بگیرم و اسمش رو هم بگم .راستی ! این نوشته ها واسه دیگرانه که هم تجربه من رو بخونن و شاید ترغیب شن برن پیش مشاور . هم اینکه خودم بعدها یادم نره چه چیزهایی گذشت ...اولین چیزی که بود این بود که با قسط ماهی 3 تومن بخاطر عمل معده م ، جلسه ای 330 تومن مشاور هم اضافه شده که این خودش خیییلییییه ... دومین چیز هم مسیرشه که یکم واسم سخته ...سومیش هم اینه که واسه من عجول خیلی سخته هفته به هفته تحمل کنم تا تایم مشاورم برسه :(از خود جلسه اگر بخوام بگم :یه اتاق سفید و روشن ، با دوتا صندلی که یادم نیست چه رنگی بود ! یه میز و یه صندلی پشتش که دکتر نشسته بود و حرفامونو شروع کردیم ، یه صندلی هم جلوش بود که سر آخر جلسه دکتر اومد نشست روش و نتیجه گیری ها رو بهم گفت تا حدودی ...تایم جلسه 50 دقیقه بود که خیلی زود گذشت واسم ...و کلیییییییییییی حرف زدم توی همون تایم ! ینی انقدر تند تند میگفتم از خودم که گاهی حس میکردم دارم رپ میک ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowbeargirl بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:16